|
1
|
بررسی وضعیت امنیت غذایی در شهرستان مرودشت
|
( 1669 بازدید )
( 276 دانلود )
|
|
|
|
اطلاعات انتشار
:
|
دوره 6 - شماره 1
|
نویسندگان
:
|
|
خلاصه مقاله
:
|
سابقه و هدف:وجود نزدیک به 870 میلیون انسان دچار کمبود تغذیه مزمن در سال 2012، نشان از این دارد که شمار گرسنگان در جهان به طور ناباورانه ای بالا است. کاهش ناامنی غذایی و دستیابی پایدار به امنیت غذایی به شرطی قابل دسترس است که فعالیتهای جامعی مانند اندازه گیری امنیت غذایی در سطح خانوارصورت گیرد. امنیت غذایی عبارت است از دسترسی همیشگی همه مردم به غذای کافی، سالم و مغذی به منظورزندگی سالم و فعال. بهبود امنیت غذایی فراتر از افزایش میزان انرژی دریافتی است و بهبود کیفیت مواد غذایی را نیز شامل می شود. بررسی کمّی وضعیت امنیت غذایی و عاملهای مؤثر بر امنیت غذایی پایدار در شهرستان مرودشت از هدفهای اين پژوهش بوده است.مواد و روشها: این بررسی درشهرستان مرودشت - یکی از شهرستانهای استان فارس- واقع در جنوب غرب ایران انجام شد.برای تبیین وضعیت امنیت غذایی ازروش توصیفی-پیمایشی استفاده شد. بدین منظور 500 خانوار شهری و روستایی به صورت تصادفی انتخاب شدند. داده هاي جمعيتي،اجتماعي واقتصادي خانوارها با پرسشنامه اطلاعات عمومي گردآوري ووضعيت امنيت غذايي با پرسشنامه18گويه اي امنيت غذايي خانوار که توسط وزارت کشاورزی ایالات متحده ارائه شده است،سنجيده شد. ارتباط بین تحصیلات والدین، درآمد خانوارو شمار افراد خانوار با وضعیت ناامنی غذایی خانوار با انجام آزمون همبستگی اسپیرمن مشخص شد. وضعیت ناامنی غذایی خانوار در مناطق شهری و روستایی و همچنین ارتباط بین وضعیت ناامنی غذایی خانوار و شغل والدین بر پایه آزمون خی دو مشخص شد.نتایج و بحث: با توجه به نتایج مستخرج از پرسشنامه های USDA، از مهم ترین تجربه های ناامنی غذایی در خانوارهای مورد بررسی می توان به احساس نگرانی در مورد تمام شدن مواد غذایی، ناتوانی مالی برای تأمین غذای متعادل و متکی بودن به غذاهای ارزان قیمت اشاره کرد. نتایج نشان داد ناامنی غذایی در این بررسی 8/73% (ناامنی غذایی بدون گرسنگی 35%، ناامنی غذایی با گرسنگی متوسط و شدید به ترتیب 23% و 8/15%) و در خانوارهای روستایی بیشتر از خانوارهای شهری بود؛ یکی از علل این امر، توان مالی کمتر خانوار های روستایی نسبت به خانوارهای شهری درتهیه موادغذایی بوده است. همچنین نرخ بیسوادی و بیکاری در مناطق روستایی بیشتر از مناطق شهری بوده که می تواند از علل دیگر تفاوت یادشده باشد. ناامنی غذایی در خانوارهای روستاهای دور از مرکز شهرستان تفاوتی با روستاهای نزدیک به مرکز شهرستان نداشت؛ این امرنشاندهنده برنامه (برنامه)غذایی نامطلوب همه افراد می باشد و فاصله ازشهرتفاوتی بین آنها ایجاد نمی کند. نتایج همچنین نشان داد که با افزایش تحصیلات والدین ودرآمد خانوار، ناامنی غذایی کاهش یافت. ناامنی غذایی در خانوارهای دارای فرزند، از دیگر خانوارها بیشتربوده است. ناامنی غذایی در خانوارهایی که پدر بیکار و مادر خانه دار است نیز از دیگر خانوارها بیشتر بوده است.نتیجه گیری: یافته های این تحقیق نشان داد ناامني غذايي در جامعه مورد بررسی وجود داشته و با برخي عاملها مانند وضعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ارتباط دارد. از بین بردن فقر، تغییر الگوهای ناپایدار به الگوهای پایدار مصرفی و تولیدی به منظور دستیابی به امنیت غذایی برای همگان حیاتی است. بنابراین، با برنامه ريزي هاي مناسب در زمينه ارتقاي وضعيت اجتماعی- اقتصادی خانوارها می توان شيوع ناامني غذايي را در این منطقه کاهش داد.
|
تخصص ها
:
|
ناامنی غذایی، خانوار، وضعیت اجتماعی- اقتصادی.
|
|
|
|
2
|
پهنه بندی آگروکلیمایی کشت جو دیم استان لرستان با استفاده از مدل های تحلیل سلسله مراتبی (AHP) و فازی
|
( 2026 بازدید )
( 494 دانلود )
|
|
|
|
اطلاعات انتشار
:
|
دوره 6 - شماره 1
|
نویسندگان
:
|
|
خلاصه مقاله
:
|
سابقه و هدف: شناخت مشخصه های اقلیمی و تأثیر آنها روی گیاهان زراعی یکی از مهمترین عاملهای مؤثر در افزایش عملکرد و بالا بردن تولید میباشد. این موضوع به ویژه در شرایط کشاورزی دیم اهمیت بیشتری دارد. جو دیم یک محصول راهبردی و از مهمترین غلات است که بیشترین سطح زیر کشت استان لرستان را داشته و نقش مهمی در اقتصاد کشاورزی منطقه دارد. در ایران و جهان در ارتباط با موضوع بررسی های زیادی انجام شده است ولی در بیشتر بررسیها مشخصه های اقلیمی به صورت سالانه استفاده شده و کمتر تأثیرگذاری آنها در مراحل مختلف رشد بررسی شده است.در این تحقیق تأثیر مشخصه های اقلیمی در مراحل فنولوژیکی (گذارشناسی) مورد توجه بوده و هدف از این بررسی، مقایسه مدل همپوشانی شاخص و فازی در پهنه بندی کشت جودیم در استان لرستان و شناسایی مناطق مستعد کشت جودیم می باشد.مواد و روش ها: در این پژوهش از عناصر اقلیمی دما و بارش در مراحل فنولوژی در یک دورهی آماری 15 ساله (1995-2009) و از آمار همدیدی (سینوپتیک) 6 ایستگاه در استان استفاده شد همچنین مشخصه های زمینی شیب، خاک، ارتفاع استفاده شد. در مرحله آمادهسازی دادهها، قابلیت اجرایی مدل تجزیه و تحلیل مربوط به کارکرد مورد نظر روی این لایهها فراهم شد. در این تحقیق مدل یادشده عبارت از مدل تلفیق دادهها برای مکانیابی اراضی مستعد کشت دیم جو با استفاده از مدلAHP و فازی است و مراحل فنولوژی نیز از روش GDD(درجه روزهای رشد) به دست آمد،. با توجه به آستانه های سازگاری کشت جو دیم نسبت به هر یک از مشخصه ها و معیارهای تعیین شده، برای هر یک از عاملهای کلیدی نقشه ی جداگانه تهیه شد. آنگاه استانداردسازی و طبقه (کلاسه)بندی آنها انجام شد. در نهایت لایههای استانداردشده وزن دهی و در فرمول AHPقرار داده شد و نقشه نهایی تهیه و مکانهای مناسب نیز شناسایی شد.نتایج و بحث:نتایج نشان داد که بارش و دما به ترتیب بیشترین تأثیر را در کشت جو دارند. بارندگی مرحله گلدهی و دانه دهی و دمای مرحله جوانه زنی و پنجه زنی از عاملهای عمده محدودکننده کشت جو دیم میباشند. در مرحله پنجه زنی در هیچ کجای سطح استان دمای مناسب کشت جو دیم وجود ندارد، لذا میانگین بارش ودما سالانه مهم نیست بلکه توزیع در مراحل فنولوژی است که مهم می باشد. در مدل تحلیل سلسله مراتبی(AHP) 18/55 درصد منطقه دارای شرایط بسیار مناسب و مناسب است که در قسمتهای جنوب و جنوب غرب استان قرار دارد و 81/44 درصد دارای شرایط متوسط وضعیف میباشد، در مدل فازی 1/51 درصد منطقه دارای شرایط بسیار مناسب و مناسب است که مناطق مستعد در این مدل به سمت مرکز استان کشیده میشود و 9/48 درصد منطقه دارای شرایط متوسط و ضعیف می باشد.در مدل تحلیل سلسله مراتبی انعطاف پذیری کمتری نسبت به مدل فازی دارد زیرا بر پایه معیارهای قطعی عمل می کند ولی برتری آن، این است که هیچگونه خطر (ریسکی) را نمیپذیرد و زمینهای انتخابشده در این مدل به طور قطع دارای بهترین شرایط برای کشت میباشد. این مدل برای مناطقی که زمین مناسب، کم است یک کاستی به شمار میآید، چرا که توان مانور معیارهای مختلف در این مدل کم است. در روش فازی برجستگی بهتری بین طیفهای مختلف موجود در لایهها دیده میشود، این مورد نشان میدهد که مدل فازی این امکان را برای تصمیم گیر فراهم میآورد تا مناطق را با توجه به نیازهایی که برای کشت جو دیم لازم است انتخاب کند. در نتیجه مدل فازی دارای توان قابلیت و استعداد (پتانسیلسنجی) بیشتری نسبت به مدل تحلیل سلسله مراتبی بوده و مؤثرتر و سودمندتر عمل میکند.نتیجه گیری: بنابراین با توجه به نتایج دو مدل مشخص شد بهترین مکان برای کشت جو دیم قسمتهای جنوبی استان لرستان می باشد، همچنین مدل فازی برای استعدادیابی کشت محصولات مناسب تشخیص داده شد.
|
تخصص ها
:
|
قابلیت سنجی ، تحلیل سلسله مراتبی، مکان یابی، GIS.
|
|
|
|
3
|
تاثیر منابع مختلف نیتروژن بر ماده خشک و تجمع نیترات و نیتریت در غده سیبزمینی Solanum tuberosum L.)
|
( 2176 بازدید )
( 234 دانلود )
|
|
|
|
اطلاعات انتشار
:
|
دوره 6 - شماره 1
|
نویسندگان
:
|
|
خلاصه مقاله
:
|
سابقه و هدف: تجمع نيتريت ونيترات درموادغذايي و تأثیر سوء آنها بر سلامتي موضوعي است كه امروزه همچنان مورد بررسی و بحث قرار ميگيرد.تأثیرسمی نیترات، ناشی از نیتریت تشکیل شده به وسیله احیاء نیترات توسط آنزیم باکتریایی است. تجمع نیترات اغلب به میزان و نوع مواد غذایی موجود در خاک وابسته است که امروزه در اثر کاربرد بیرویه کودهای شیمیایی و احیاء نیترات به نیتریت در طول انبارداری سلامت جامعه بشری را تهدید میکند. بنابراین بررسی کاربرد نیتروژن از منابع شیمیایی و دامی بر عملکرد و کیفیت غدهها از هدف های مهم این تحقیق به شمار میرود،تا بتوان در حین تجمع ماده خشک بالا به کیفیتی مطلوب دست یافت.مواد و روشها: آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 1392در استان اردبیل اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل تیمار شاهد، سه میزان 326، 652 و 978 کیلوگرم در هکتار کود شیمیایی اوره، سه میزان 1/21، 3/42 و 5/63 تن در هکتار کود گوسفندی و سه میزان 6/27، 2/55 و 9/82 تن در هکتار کود گاوی بوده و هر یک از این کودها به طور جداگانه بر پایه میزان کاربرد 150، 300 و 450 کیلوگرم نیتروژن در هکتار تنظیم شده بود. میزان نیترات و نیتریت غدهها به روش گرماسنجی (كالريمتري) پس از احیاء(روش دي آزو) با کمک دستگاه طیف سنج نوری (اسپکتروفتومتر)در زمان برداشت، 20 و 40 روز پس از برداشت مورد آزمایش قرار گرفت.نتایج و بحث: کودهای دامی در عملکرد غده، نسبت به تیمارهای کود شیمیایی برتری شایان توجهی داشته و تیمارهای کود گوسفندی در میزان های 3/42 و 5/63 تن در هکتار بیشترین عملکرد را به ترتیب با 37/42 و 78/44 تن در هکتار، نسبت به تیمارهای دیگر به خود اختصاص داد. با افزایش کاربرد کودهای شیمیایی و دامی درصد ماده خشک غدهها کاهش یافته و بیشترین درصد ماده خشک غده در سطوح پایین کودهای دامی مشاهده شد، به طوریکه بالاترین درصد ماده خشک غده با کاربرد 6/27 تن در هکتار کود گاوی مشاهده شد. شمار روزهای پس از برداشت در تجمع نیترات معنیدار نشد، ولی در تجمع نیتریت معنیدار شده و با افزایش روزهای پس از برداشت غدهها، غلظت نیتریت به طورچشمگیری افزاش یافت بدین گونه که غلظت نیتریت در آخرین مرحله اندازه گیری (40 روز پس از برداشت) به میزان 63/1 میلیگرم بر کیلوگرم وزن خشک مشاهده شد، که در مقایسه با نخستین و دومین زمان اندازه گیری به ترتیب در حدود 8/5 و 2/1 برابر افزایش در غلظت نیتریت غدههای سیبزمینی به دست آمد. در بین تیمارهای کودی بیشترین تجمع نیترات و نیتریت (به ترتیب 90/879 و 62/3 میلیگرم بر کیلوگرم وزن خشک) با کاربرد بالاترین میزان کود شیمیایی (978 کیلوگرم در هکتار) مشاهده شد. به طورکلی با افزایش میزان نیتروژن در تیمارهای کودی تجمع نیترات و نیترت بیشتر شد که در کودهای دامی این تجمع نسبت به کود شیمیایی کمتر بود. تجمع نیترات در خاک صرف نظر از نوع منبع کودی نیتروژندار با افزایش کاربرد بیشتر کود ارتباط نزدیکی داشت. بیشترین تجمع نیترات خاک در تیمار 5/63 تن کود گوسفندی و کمترین تجمع نیترات در تیمارهای 6/27 تن کود گاوی و 1/21 تن کود گوسفندی که تفاوت معنیداری با تیمار شاهد نداشتند مشاهده شد.نتیجه گیری: کاربرد بیشتر کودهای شیمیایی و دامی منجر به افزایش نیترات خاک، کاهش درصد ماده خشک و افزایش تجمع نیترات و نیتریت غدهها می شود، در صورتی که این تجمع در کودهای شیمیایی نسبت به کودهای دامی بالاتر میباشد. همچنین غلظت نیتریت در آخرین مرحله اندازه گیری (40 روز پس از برداشت) به بیشترین میزان خود رسید. بنابراین با کاهش استفاده از کودهای نیتروژنی به ویژه کودهای شیمیایی و بهینه کردن شرایط انبار میتوان تجمع نیترات و نیتریت در غده سیبزمینی را کاهش داد.
|
تخصص ها
:
|
کود دامی، کود گوسفندی، کود گاوی، اوره،Solanaceae، کیفیت غده.
|
|
|
|
4
|
تأثیر تیمارهای کودی بر ویژگی های رشد و عملکرد کمی و کیفی گونه دارویی بابونه (Matricaria chamomillaL
|
( 1719 بازدید )
( 192 دانلود )
|
|
|
|
اطلاعات انتشار
:
|
دوره 6 - شماره 1
|
نویسندگان
:
|
|
خلاصه مقاله
:
|
سابقه و هدف: حاصلخیزی، توانایی خاک در فراهمی عناصر غذایی مورد نیاز رشد گیاهان و میزان مناسب آب برای رشد مطلوب گیاه است. کودهای آلی از مواد جانوری یا گیاهی مانند کود دامی به دست می آیند. سرعت آزادسازی عناصر غذایی و قابلیت حل در آب کودهای آلی آهسته تر از کودهای شیمیایی متداول است که این امر کاهش هدررفت عناصر غذایی و افزایش کارایی جذب را موجب میشود. کودهای زیستی (بیولوژیک) حاوی یاخته های زنده نژادهای مؤثری از ریزموجود (میکروارگانیسم)هایی مانند آزوسپیریلوم، ازتوباکتر و میکوریزا (قارچریشه) هستند که به جذب عناصر غذایی به واسطه تأثیر متقابل در ریزوسفر (ریشه گاه) کمک می کنند. کودهای زیستی فرآیندهای میکروبی و میزان دسترسی به عناصر غذایی را به شکل قابل جذب گیاهان در خاک افزایش میدهند. بابونه با نام علمی Matricaria chamomillaL یکی از مهم ترین گیاهان دارویی خانواده کاسنی است که به طورمعمول برای هدف های دارویی کاربرد دارد. این گیاه دارویی یکی از قدیمی ترین گونه های شناخته شده توسط بشر است.مواد و روشها: این آزمایش به منظور بررسی ویژگی های رشد، عملکرد گل و اسانس گیاه دارویی بابونه تحت تأثیر تیمارهای مختلف کودی در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی مشهد در سال زراعی 89-1388 اجرا شد. آزمایش در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با چهار تکرارانجام شد. تیمارها شامل کود شیمیایی (100 کیلوگرم اوره، 60 کیلوگرم پتاسیم (به صورت K2O) و 100 کیلوگرم فسفر (به صورت P2O5) ، میکوریزا، نیتروکسین و میکوریزا+ نیتروکسین بودند. پتاسیم و فسفر پس از عملیات آماده سازی بستر کاشت و نیتروژن در سه مرحله پس از کاشت، یکماه پس از سبز شدن بوته ها و پیش از گلدهی به خاک اضافه شدند. در هنگام کاشت، 150 گرم خاک حاوی قارچ میکوریزا (Glomusintraradices) به ازای هر بوته، زیر بذرها قرار داده شد. تلقیح بذر با نیتروکسین بیدرنگ پیش از کاشت انجام شد. صفات مورد بررسی شامل ارتفاع، شمار گل، قطر گل، وزن خشک و تر گل و درصد و عملکرد اسانس بابونه در شش چین و مجموع وزن تر و خشک گل و عملکرد اسانس بودند.برای تجزیه و تحلیل آماری، تجزیه واریانس و آزمون حداقل اختلاف معنی دار در سطح احتمال پنج درصد با استفاده از SAS91انجام شد.نتایج و بحث: نتایج نشان داد که تأثیر تیمارهای کودی بر ارتفاع بوته، شمار، قطر، وزن خشک و تر گل و عملکرد اسانسدر چین های اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم و ششم و مجموع شمار گل، عملکرد تر و خشک گل و عملکرد اسانس بابونه معنی دار (01/0p)بود. بیشترین شمار گل در چین های مختلف مربوط به تیمار میکوریزا+نیتروکسین بود. بیشترین شمار کل گل برابر با 67/8556 گل بر متر مربع برای تیمار تلفیقی میکوریزا+کود زیستی به دست آمد که برابر با 36، 107 و 18 درصد بالاتر از به ترتیب برای تیمارهای شیمیایی، میکوریزا و نیتروکسین بود. بالاترین عملکرد کل اسانس با 4/4 گرم بر متر مربع برای تیمار تلفیقی میکوریزا+ کود زیستی مشاهده شد.نتیجه گیری: نتایج این بررسی نشان داد که رشد و عملکرد گل و اسانس بابونه تحت تأثیر کاربرد تیمارهای کودی به طور معنی داری بهبود یافت. به طور کلی، توصیه می شود کاربرد تلفیقی کودهای زیستی و میکوریزا را در راستای دستیابی به اصول کشاورزی پایدار برای بهبود ویژگی های رشد و عملکرد این گیاه ارزشمند دارویی مدنظر قرار داد.
|
تخصص ها
:
|
کشاورزی پایدار، گیاه دارویی، مدیریت تلفیقی، حاصلخیزی خاک، نیتروکسین
|
|
|
|
5
|
بررسی تأثیر باکتریهای محرک رشد و اسید هیومیک بر عملکرد و اجزاي عملکرد دانه گياه دارويي ريحان Ocimum basilicum L.)در شرایط تنش خشکي در منطقه قم
|
( 1652 بازدید )
( 273 دانلود )
|
|
|
|
اطلاعات انتشار
:
|
دوره 6 - شماره 1
|
نویسندگان
:
|
|
خلاصه مقاله
:
|
سابقه و هدف: تنش خشکی محدود کننده ترین عامل رشد گیاهان و تولید محصول است، به صورتی که عملکرد و اجزای عملکرد دانه انواع گیاهان و از جمله گیاهان دارویی را تحت تأثیر خود قرار میدهد. امروزه معرفی نهاده هایی که بتوانند از طریق بهبود وضعیت آبی در گیاه سبب ارتقای مقاومت به تنش کم آبی شوند، از جمله ضرورت های پژوهش بوده و روشهای ارگانیک اولویت بیشتری دارند.بنابراین به منظور بررسی اثر باکتریهای محرک رشد (PGPRs)و اسید هیومیک بر عملکرد و اجزاي عملکرد دانه گياه دارويي ريحان Ocimum basilicum L.)در شرایط تنش خشکي این تحقیق انجام پذیرفت.مواد و روشها: این آزمايش در سال 1392 در شمال شرقی شهرستان قم به صورت اسپلیت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 3 تکرار اجرا شد که در آن زمان آبیاری به عنوان عامل اصلی در سه سطح (40 ،70 و 100 میلیمتر تبخیر از تشتک تبخیر کلاس A) و روشهای کاربرد باکتریهای محرک رشد در چهار سطح (بدون کاربرد، بذرمال، آب آبياری و بذرمال+ آب آبياری) و اسيد هيوميک در دو سطح (بدون کاربرد و کاربرد) به صورت فاکتوريل به عنوان عامل های فرعی در نظر گرفته شدند. کاربرد اسيد هيوميک و باکتريهاي محرک رشد در تيمار آب آبياري 2 بار در مراحل 4 و 12 برگي انجام شد. ميزان کاربرد اسيد هيوميک به ميزان 3 ليتر در هکتار براي هر بار کاربرد در آب آبياري و منبع باکتريهاي محرک رشد ازتوباکتر Azotobacter crococcumو آزوسپیريليوم Azospirillum brasilenseبود.نتایج و بحث: نتایج به دست آمده نشان داد, اعمال تنش خشکی بر همه ي صفات مورد آزمایش تأثیر منفی و کاربرد اسید هیومیک و باکتریهای محرک رشد در هر دو شرایط آبیاری مطلوب (زمان آبياري 40 ميليمتر) و تنش کم آبی ثأثیر مثبتی را بر صفات اندازه گیری شده ایجاد کردند. بنابر يافته هاي تحقيق، به جز تأثیر متقابل باکتريهاي محرک رشد و اسید هیومیک، دیگر تأثیر متقابل دو و سه گانه عامل های آزمايشي بر عملکرد دانه و زیست توده ( بیولوژیک) معنی دار بودند. در این شرایط بیشترین میزان عملکرد دانه (67/2636 کیلوگرم در هکتار) و عملکرد زیست توده (01/6867 کیلوگرم در هکتار) در دور آبیاری 40 میلیمتر، کاربرد بذرمال + آب آبیاری و اسید هیومیک به دست آمد. اثر متقابل سه گانه عامل های مورد آزمون بر وزن هزاردانه نيز معني دار بود، به صورتي که بيشترين وزن هزار دانه (09/2 گرم) نيز از کاربرد توأم باکتريهاي محرک رشد و اسيد هيوميک در مديريت آبياري مطلوب به دست آمد که نسبت به تيمار شاهد 31/26 درصد افزايش نشان داد. بنابر يافته هاي تحقيق، تنش کم آبي منجر به افزايش درصد اسانس اندام هاي هوايي گياه دارويي ريحان شد، هرچند عاملهای ضد تنش مورد استفاده نيز با بهبود مجموعه شرايط مورد نياز در هردو وضعيت آبياري مطلوب و تنش خشکي در نهايت باعث ساخت و ذخيره اسانس بيشتر شدند. نتیجه گیری: تنش خشکي ناشي از افزايش فاصله آبياري، همه ي اجزاي عملکرد و در نهايت عملکرد دانه را به طور معني داري کاهش داد و در مجموع کاربرد باکتريهاي محرک رشد و اسيد هيوميک موجب تخفیف تأثیر نامطلوب ناشی از تنش کم آبی شد، هرچند نقش باکتریهای محرک رشد بیشتر از اسید هیومیک بود. تأثير عامل های آزمايشي بر صفت درصد اسانس اندام هاي هوايي عکس يکديگر بود، در اين شرايط نقش عامل تنش در برايند تغييرات اين صفت حتي بيشتر از مجموع تأثیر باکتريهاي محرک رشد و اسيد هيوميک بود.
|
تخصص ها
:
|
ريحان(Ocimum basilicum L.)تنش کم آبی، کودهای زیستی، دانه.
|
|
|
|
6
|
بررسی تأثیر تركيب هاي مختلف كشت بر ميزان جذب و كارايي مصرف نور كنجد و نخود در كشت مخلوط سريهاي افزايشي
|
( 1635 بازدید )
( 239 دانلود )
|
|
|
|
اطلاعات انتشار
:
|
دوره 6 - شماره 1
|
نویسندگان
:
|
|
خلاصه مقاله
:
|
سابقه و هدف: برای افزایش رشد و تولید محصولات کشاورزی روشهای زیادی مدنظر کشاورزی پیشرفته، قرار دارد که یکی از مهمترین روشها، افزایش میزان کارایی کاربرد منابع است. افزایش کارایی کاربرد نور یکی از مهمترین راهکارهای افزایش تولید در واحد سطح است زیرا تجمع مادة خشك گياهان ارتباط خطي با تشعشع فعال فتوسنتزي (PAR) تجمعي دارد. يکي از راههاي افزايش جذب تشعشع در نظام هاي زراعي استفاده از کشت مخلوط است.در شرایط کشت مخلوط انرژی خورشید بیشتر استفاده می شود و در نتیجه تولید در واحد سطح بهبود می یابد. بنابراین اين بررسی با هدف ارزيابي جذب و کارايي کاربرد نور در کشت مخلوط چندگانه افزايشي نخود و کنجد انجام گرفته است.مواد و روشها: آزمايش به صورت كرتهاي خرد شده در قالب طرح بلوكهاي كامل تصادفيبا دو عامل اصلي شامل روش کاشت در دو سطح رديفي و درهم و الگوي کاشت شامل پنج سطح تك كشتي کنجد، 100% كنجد+ 10% نخود، 100% کنجد +20% نخود، 100% کنجد+30% نخود و تك كشتي نخود در سه تكرار اجرا شد.نتایج و بحث: نتايج آزمايش نشان داد که کاراريي کاربرد نور کنجد در اغلب تيمارها بيشتر از نخود خواهد بود. مقادير کارايي کاربرد نور کنجد در طول فصل رشد از 49/1 تا 76/1 گرم بر مگاژول PARدر روش کشت رديفي و از 1 تا 27/1 گرم بر مگاژول PARدر روش کشت درهم متغير بود. همچنين مقادير کارايي کاربرد نور نخود در طول فصل رشد از 02/1 تا 1/1 گرم بر مگاژول PARدر روش کشت رديفي و از 71/0 تا 94/0 گرم بر مگاژول PARدر روش کشت درهم متغير بود. كارايي کاربرد نور کنجد در همه ی تيمارهاي مخلوط نسبت به تك كشتي افزايش پيدا كرد اما کارايي کاربرد نور نخود فقط در روش کشت رديفي بيشتر از تک کشتي بود. به طورکلي میزان کارايي کاربرد نور هر دو گياه چه در شرايط تک کشتي و چه در شرايط مخلوط، در روش کشت رديفي بالاتر از روش کشت درهم بود.بر اين پایه بهترين تيمار شایان توصيه براي کشت مخلوط کنجد و نخود تيمار 100% کنجد- 30% نخود به شکل رديفي است که در آن ميزان کارايي کاربرد نور نخود در بالاترين حد ممکن (1/1 گرم به ازاء مگاژول PAR) بوده و کارايي کاربرد نور کنجد نيز در اين تيمار بيشتر از میزان تک کشتي شده است (7/1 گرم به ازاء مگاژول در اين تيمار نسبت به 49/1 در تک کشتي). با اینکه روند نتايج براي گياه کنجد همسان روش کشت رديفي بود، اما در هر صورت مقادير کارايي کاربرد نور هر دو گياه در روش کشت درهم بسيار پايين بود. به گونه اي که ميانگين کارايي کاربرد نور کنجد و نخود در روش کشت درهم به ترتيب 31 و 21 درصد نسبت به شرايط رديفي کاهش نشان دادند.نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان داد که گیاه نخود در شرایط کشت مخلوط ردیفی به خوبی قادر به تحمل سایه ناشی از کنجد بود. بیشترین عملکرد از تیمارهایی به دست آمد که دارای بیشترین میزان کارایی کاربرد نور بودند. میزان کارایی کاربرد نور نخود در شرایط کشت مخلوط درهم کاهش پیدا کرد، که دلیل اصلی آن نزدیکی بیشتر دو گیاه کنجد و نخود و در نتیجه سایه اندازی بیشتر روی نخود بود.
|
تخصص ها
:
|
تشعشع فعال فتوسنتزي، سايه اندازي، کشت مخلوط درهم، مخلوط ردیفی
|
|
|
|
7
|
بررسی تأثیر چرای دام بر ویژگیهای شیمیایی خاک و پوشش گیاهی مرتع (بررسی موردی: مخمل کوه، استان لرستان)
|
( 1685 بازدید )
( 150 دانلود )
|
|
|
|
اطلاعات انتشار
:
|
دوره 6 - شماره 1
|
نویسندگان
:
|
|
خلاصه مقاله
:
|
سابقه و هدف: در زیست بوم های مرتعی ارتباط تنگاتنگی در میان عامل های فعال دام ، گیاه و خاک وجود دارد که بر پایداری و قابلیت تولید موثر است. ویژگی های شیمیایی خاک از مهمترین عامل های موثر در حاصلخیزی شیمیایی و درنتیجه آن تراکم و نوع پوشش گیاهی زیست بوم های مرتعی بهشمار میروند. تأثیر چرای دام بر برخی شاخص های کیفی خاک مانند ویژگیهای فیزیکی، شیمیایی و زیستی (شامل مشخصه های تاثیرپذیرتر همچون فعالیتهای میکروبی، درصد موادآلی، جرم مخصوص ظاهری، غلظت عناصر غذایی و ...) در زیست بوم های مرتعی در فاصله های زمانی مختلف گزارش شده است. هدف از این پژوهش، بررسی تغییرپذیری برخی ویژگیهای شیمیایی (ECpH، غلظت فسفر و پتاسیم قابل جذب، کربنات کلسیم و درصد رطوبت و ...) و پوشش گیاهی سه منطقه تحت تیمارهای چرای شدید (بحرانی)، متوسط (کلید) و قرق (مرجع) بود.مواد و روشها: این بررسی در منطقه مخمل کوه در شمال شهرستان خرم آباد و در نمونه های خاک دو عمق 0-15 و 15-30 سانتیمتر در مناطق شاخص برای شدتهای چرایی مختلف، چرای شدید (بحرانی)، چرای متعارف (کلیدی) و منطقه قرق شده (مرجع) انجام شد. نمونه برداری در 5 نوبت زمانی در دو سال در فاصله زمانی 4 ماهه از واحدهای یک هکتاری و در 5 تکرار و از شهریور ماه انجام شد. تغییرپذیری pH، هدایت الکتریکی در عصاره اشباع و میزان ماده آلی ، نیتروژن کل ، فسفر و پتاسیم قابل جذب خاک اندازه گیری و مقایسه شد. در هر منطقه با استفاده از روش پلات و در سه نوبت، با تعيين درصد تاج پوشش گياهان به تفکيک شکل رويشي، درصد خاک لخت و درصد لاشبرگ در درون هر پلات انجام پذيرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی اجرا شد.نتايج و بحث: نتایج نشان داد که تأثیر منطقه (شدت چرا) و زمان نمونه برداری (تغییرپذیری فصلی ) در سطح (01/0p) بر مواد آلی، نیتروژن کل، فسفر قابل جذب و واکنش خاک معنی دار بود. بیشترین تأثیر چرای دام در کاهش ویژگی های pH(از 35/8 به 25/8)، ماده آلی (از 3% به 4/2%) و نیتروژن کل (از 18/0% به 15/0%) در شهریور ماه سال اول مشاهده شد. در بررسی پوشش گیاهی تیپ غالب در منطقه مرجع (Poa pratensis, Hordeum fragile)، در منطقه کلیدی (.bulbusa, Avena spPoa) و برای منطقه بحرانیPoa bulbusa) میباشد. در منطقه مرجع شکل رویشی بوته ای مشاهده نشد. درصد پوشش گیاهی مناطق بحرانی، کلید و قرق به ترتیب 40، 44 و 53% بود که در منطقه بحرانی 5/24% نسبت به قرق کاهش نشان داد..نتيجه گيري: تفاوت در شدت چرای دام درصد پوشش گیاهی و شکل رویشی گیاهان یک مرتع را تحت تاثیر قرار می دهد. بیشترین درصد پوشش گیاهی در منطقه قرق و کمترین آن در منطقه بحرانی مشاهده شد. در منطقه قرق (مرجع) شکل رویشی بوته ای مشاهده نشد. همچنین سیر کاهشی (نزولی) تراکم پوشش گیاهی، کاهش درصد پوشش گندمیان و افزایش درصد پوشش گیاهان بوته ای همراه با افزایش فشار چرای دام مشاهده شد. کاهش محتوای موادآلی و رطوبت خاک همراه با کاهش غلظت عناصر قابل دسترس فسفر و پتاسیم در خاکهای مراتع مورد بررسی در اثر چرای دام مشاهده و در نتیجه موجب کاهش حاصلخیزی خاک گشت. تغییرپذیری ایجاد شده به علت نهشت مواد دفعی، افزودن لاشبرگ به خاک سطحی و همچنین تراکم بیشتر ریشه گیاهان در عمق 15-0 سانتی متری خاک مشهودتر به نظر می رسید. کاهش بیش از ده درصد پوشش گیاهی و درنتیجه آن ماده آلی ناشی از شدت چرا می تواند سبب تسریع در فرسایش ، هجوم گیاهان ناخواسته و مهاجم شود که نیاز به مدیریت مناسب در کنترل چرا و پوشش گیاهی را مورد تاکید قرار می دهد.
|
تخصص ها
:
|
ویژگی های شیمیایی خاک، چرای دام، منطقه بحرانی، منطقه کلید، منطقه قرق، مرتع
|
|
|
|
8
|
بررسی و مقایسهی تأثیر بلند مدت تغییرپذیری های دمابر عملکرد ذرت دانه ای Zea mays L.) در استان های خوزستان و فارس
|
( 2078 بازدید )
( 93 دانلود )
|
|
|
|
اطلاعات انتشار
:
|
دوره 6 - شماره 1
|
نویسندگان
:
|
|
خلاصه مقاله
:
|
سابقه و هدف: در دهههای اخیر، عملکرد گیاهان بیش از هر عامل دیگری تحت تأثیر سه عامل بوده است، ژنتیک، مدیریت و تغییرپذیری های آبوهوایی، تأثیر تغییرپذیری های آبوهوایی بر بیش از هر محصول دیگری، بر عملکرد سه محصول گندم، برنج و ذرت گزارش شده است . به طورکلی نتایج به دست آمده از مدلهای تجربی تأثیر منفی اثرگذاری آبوهوایی را در مقیاس جهانی بر عملکرد ذرت نشان دادهاند. در میان عامل های اقلیمی، دما مهمترین تأثیر را بر رشد گیاهان دارد و هر گونه گیاه زراعی دارای دامنهای از دماهای قابل تحمل در طول فصل رشد است. در این زمینه، این پژوهش با هدف بررسی تاثیر دماهای کمینه، بیشینه و میانگین بر عملکرد ذرت آبی در دو استان خوزستان و فارس به عنوان مهمترین مناطق تولید کننده ذرت، انجام پذیرفت.مواد و روشها: این آزمایش در سال 1394 در هشت شهرستان در دو استان خوزستان و فارس انجام پذیرفت. اطلاعات بلندمدت عملکرد ذرت آبی در شهرستانهای مورد بررسی از وزارت کشاورزی و اطلاعات بلندمدت آبوهوایی مشتمل بر دماهای کمینه، بیشینه و میانگین در مقیاس روزانه برای دوره همسان از سازمان هواشناسی کشور گردآوری شد. همه ی اطلاعات آبوهوایی با استفاده از برنامه Tametکنترل کیفی شده و دادههای پرت حذف شد. سپس بر پایه دوره رشد ذرت در هر یک از شهرستانهای مورد بررسی، بازهی مناسب برای بررسی دادههای آبوهوایی انتخاب شد. همچنین به منظور حذف اثرگذاری های ناشی از بهبود ژنتیکی و مدیریتی از دادههای مربوط به عملکرد، از روش هموارسازی نمایی دوگانه استفاده شد. برای محاسبه روند تغییرپذیری آبوهوایی در سالهای گذشته در شهرستان های مورد بررسی و همچنین رابطهی بین عملکرد ذرت آبی و عاملهای آبوهوایی مورد بررسی در هریک از شهرستانها از رگرسیون خطی ساده استفاده شد. در نهایت، رسم نمودارها و شکلها با استفاده از نرمافزار Excelو Sigma Plotانجام پذیرفت.نتایج و بحث: نتایج نشان داد که همهی دماها در غالب شهرستانهای مورد بررسی افزایش یافتهاند. همچنین با توجه به شیب خطهای محاسبه شده، میتوان اظهار کرد که افزایش دمای میانگین، بیشتر ناشی از افزایش دمای کمینه بوده است. در همه ی شهرستانهای مورد بررسی در استان فارس، در همه روزهای رشد، دما در محدودهی دمای قابل تحمل برای ذرت بوده است که میتوان دلیل بالاتر بودن عملکرد ذرت را در شهرستانهای این استان، وجود دمای مطلوبتر در طول فصل رشد ذرت نسبت به شهرستانهای استان خوزستان دانست. با توجه به نتایج به دست آمده پایینترین میانه میانگین دما متعلق به شهرستان فسا (° C87/22) و پس از آن شیراز ° C42/25) بوده است. همچنین بالاترین میانه عملکرد در شهرستانهای فسا ( 11/8539 کیلوگرم در هکتار) و شیراز (42/7934کیلوگرم در هکتار) مشاهده شد. در مقابل بالاترین میانه میانگین دما و کمترین میانه عملکرد ذرت در دو شهرستان شوشتر و اهواز مشاهده شد. نتایج به دست آمده از محاسبه ضریب های رگرسیونی بین عملکردهای هموار شده و عامل های آب وهوایی نیز نشان داد که تغییرپذیری دما در همه ی شهرستانها جز شهرستان مرودشت، تأثیر معنیداری را بر عملکرد ذرت نداشته است.نتیجهگیری: اگرچه تأثیر تغییرپذیری دما بر عملکرد ذرت در غالب شهرستانهای مورد بررسی معنیدار نبوده است، اما با توجه به شیب افزایشی دما در شهرستانهای مورد بررسی، احتمال تشدید اثرگذاری آنها در سالهای آینده وجود دارد. میتوان با به کارگیری روشهای مناسب همچون اصلاح رقم های متحمل به دماهای بالا و تنظیم دقیق تاریخهای کاشت در راستای سازگاری و کاهش این اثرگذاری ها گام برداشت.
|
تخصص ها
:
|
ذرت، دما، عملکرد، هموارسازی نمایی دوگانه
|
|
|
|
9
|
تاثیر تراکم های افزایشی جو به عنوان گیاه همراه بر مدیریت علفهای هرز یونجه
|
( 1900 بازدید )
( 220 دانلود )
|
|
|
|
اطلاعات انتشار
:
|
دوره 6 - شماره 1
|
نویسندگان
:
|
|
خلاصه مقاله
:
|
سابقه و هدف: یونجه یکی ازمهمترین گیاهان علوفهای جهان بوده و ممکن است به دلیل کندی رشد در اوایل مراحل رشد رویشی به شدت مورد هجوم علفهای هرز قرار بگیردبنابراین، شیوههای کشت و نمو یونجه تأثیر شایان توجهی بر استقرار آن خواهند داشت یک یونجه زار که به لحاظ تولید علوفه ماندگاری درازمدتی داشته باشد، مستلزم به کارگیری روشهای مناسب و شایان اتکا در زمان استقرار است. کشت گیاه همراه با یونجه میتواند در جلوگیری از فرسایش، کاهش فشار ناشی از رقابت علفهای هرز و تولید علوفهای با کمیت مناسب در اوایل فصل موثر باشد. گیاه همراه، گیاه تند رشدی است که با رشد تند خود بر علفهای هرز چیره شده و موجب افزایش سود اقتصادی در سال استقرار یونجه میشود. هدف از انجام این تحقیق، بررسی تراکمهای مختلف یونجه و گیاه همراه جو بر عملکرد علوفه و کنترل علفهای هرز در سال استقرار میباشد.مواد و روشها: به منظور بررسی تأثیر جو (Hordeum vulgare L.) به عنوان گیاه همراه بر جمعیت و زیست توده علفهای هرز مزرعه یونجه (Medicago sativaL.) آزمایشی در سال زراعی 94-1393 در مزرعه موسسه تحقیقات گياه پزشكي كشور واقع در مشکیندشت کرجدر قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی به صورت فاكتوريل با 4 تکرار اجرا شد. دو عامل تراکم یونجه در دو سطح 30 و 45 کیلوگرم در هکتار و تراکم جو در 6 سطح شامل 0، 30، 60، 90، 120 و 150 کیلوگرم در هکتار به عنوان تیمارهای آزمایش در نظر گرفته شد. صفات اندازه گیری شده در این آزمایش شامل عملکرد علوفه خشک، تراکم و زیست توده کل علفهای هرز در چین اول و عملکرد علوفه خشک و زیست توده علفهای هرز (در صورت وجود) در چینهای دوم، سوم و چهارم بود.نتایج و بحث: نتایج نشان داد که افزایش تراکم یونجه از 30 به 45 کیلوگرم در هکتار، موجب افزایش معنیدار علوفه خشک تولیدی(6/8 درصد) سالانه شد. استفاده از تراکمهای افزایشی جو به عنوان گیاه همراه نیز نسبت به کشت خالص یونجه موجب افزایش چشمگیر عملکرد سالانه یونجه شد که بیشترین افزیش عملکرد (حدود 57/80 درصد) مربوط به تراکم 60 کیلوگرم در هکتار جو بود. تراکم و زیست توده کل علفهای هرز در چین اول تحت تاثیر تیمارهای افزایشی کشت مخلوط یونجه و جو قرار گرفت. استفاده از گیاه همراه جو، افزون بر کاهش تراکم و زیست توده علفهایهرز، موجب تضعیف بوتههای یونجه و کاهش درصد حضور یونجه در علوفه چین اول شد. تأثیر باقیمانده جو در چینهای بعدی یونجه نیز مشاهده شد، به طوری که تراکمهای افزایشی جو به عنوان گیاه همراه در چین دوم نیز نسبت به شاهد، موجب کاهش زیست توده علفهایهرز شدند.نتیجهگیری: نتایج به دست آمده از این تحقیقنشان داد،استفاده از جو در سال استقرار میتواند نقش شایان توجهی در کاهش وابستگی به علفکشها و افزایش علوفه با کیفیت داشته باشد. بنابر نتایج سال اول، کشت مخلوط یونجه و جو در منطقه یادشده به ازای 45 و 60 کیلوگرم بذر در هکتار برای به ترتیب یونجه و جو، افزون بر افزایش علوفه تولیدی، علفهایهرز را نیز به صورت مناسبی کنترل میکند.
|
تخصص ها
:
|
تراکم علفهرز، کنترل غیر شیمیایی علفهرز، گیاه همراه، لگوم علوفهای.
|
|
|
|
10
|
مقايسه ارزش خدمات اکوسيستمي در کشتزارهای رايج و ارگانيک گندم و سيبزميني در منطقه فريمان
|
( 1622 بازدید )
( 151 دانلود )
|
|
|
|
اطلاعات انتشار
:
|
دوره 6 - شماره 1
|
نویسندگان
:
|
|
خلاصه مقاله
:
|
سابقه و هدف: ارزشگذاري و کمي کردن خدمات و کارکردهاي مختلف اکوسيستم (بومسازگان)هاي کشاورزي يکي از مهم ترين عامل های موثر در راستاي افزايش توجه به اين خدمات و اتخاذ راهکارهاي مناسب براي پايداري اين خدمات مي باشد. در واقع ارزشگذاري اقتصادي با بازگو کردن ارزش کمي کارکردها، خدمات و کالاهاي اکوسيستم ها، برنامه ريزان و مديران اجرايي، اجتماعي و اقتصادي را در برنامه ريزي حفاظت و بهره برداري پايدار منابع ياري مي دهد. يک راهکار براي دستيابي به پايداري در کشتزارها، استفاده از خدمات طبيعي در زمينهاي کشاورزي با جايگزيني بعضي از نهاده هاي برون کشتزاراي مانند آفتکشها و کودهاي شيميايي است. بررسي خدمات اکوسيستم هاي کشاورزي راهکاري جديد براي نگاه به آينده کشاورزي به عنوان يک عامل مهم در توليد را پيش رو مي نهد که بايد در تصميم گیری های مربوط به آينده توليدات کشاورزي دخيل شود.مواد و روشها: در اين بررسی ارزش خدمات اکوسيستم کشاورزي در دو نظام مختلف مديريت رايج و ارگانيک سيبزميني و گندم در منطقه فريمان ارزيابي شدند. خدمات اکوسيستمي مورد بررسي در اين پژوهش شامل توليد محصول اصلي و ثانويه به عنوان خدمات بازاري و کنترل آفات، ساخت خاک، ترسيب کربن، تامين عناصر غذايي از خاک و همچنين حاصلخيزي خاک به عنوان خدمات غيربازاري بودند. محصول اصلی شامل دو محصول بود (غده ها و بذرها براي کشت در سال بعد و محصول برداشت شده براي ارسال به بازار) که به وسيله کشاورزان در بازار خريد و فروش مي شود. ارزش اقتصادي محصول ثانويه در اين بررسي از طريق قيمت سر زمين بقاياي گندم و سيب زميني محاسبه شد و اين بقايا توليدات ثانويه در کشتزارهای مورد بررسي در نظر گرفته شدند. دیگر خدمات اکوسيستمي شامل ارزش هاي غيربازاري بود. با محاسبه ارزش بازاري و غيربازاري خدمات اکوسيستمي در کشتزارهای رايج و ارگانيک، اين ارزشها تحت سه پیش فرض (سناريوي) مختلف در منطقه فريمان و بر پایه کل سطح زير کشت گندم (10 هزار هکتار) و سيب زميني (800 هکتار) مورد ارزيابي قرار گرفت. در اين سناريوها فرض بر اين بود که 10، 25 و 50 درصد کل سطح زير کشت گندم و سيب زميني رايج به نظام ارگانيک تبديل شود. در نهايت اختلاف بين سناريوها با شرايطي که کل سطح زير کشت محصولات گندم و سيبزميني به صورت نظام رايج کنوني مديريت شود، مورد مقايسه قرار گرفت.نتایج و بحث: نتايج بررسی نشان داد نظام رايج سيب زميني ارزش بازاري بيشتري نسبت به نظام ارگانيک دارد، در صورتي که ارزش خدمات غيربازاري در اين نظام پايين تر از نظام ارگانيک بود. ارزش بازاري و غيربازاري برآورده شده براي کشتزارهای ارگانيک گندم بيشتر از کشتزارهای رايج برآورد شد، به طوري که کل ارزش خدمات اکوسيستمي کشتزارهای ارگانيک برابر 5/97ميليون ریال در هکتار در سال و براي کشتزارهای رايج حدود 7/78 ميليون ریال در هکتار در سال به دست آمد. نتايج سناريوهاي مورد ارزيابي نيز نشان داد با افزايش سطح زير کشت سيب زميني و گندم ارگانيک در منطقه فريمان، ارزش خدمات غيربازاري افزايش مي يابد، به طوري که با کشت 50 درصد از کل سطح زير کشت سيب زميني و گندم به صورت ارگانيک، کل ارزش غيربازاري به ترتيب به ميزان 8610 و 69980 ميليون ریال در سال نسبت به کشت رايج افزايش نشان خواهد داد.نتیجه گیری: با توجه به ارزيابي انجام گرفته در اين بررسی ميتوان بيان کرد نظام مديريت ارگانيک کشتزارهای سيب زميني و گندم باعث ارائه خدمات اکوسيستمي بيشتري به ويژه خدمات غيربازاري، در مقايسه با نظام رايج مي شود. هرچند کاهش عملکرد و ارزش بازاري در مواردي باعث کاهش کل ارزش خدمات کشاورزي ارگانيک مي شود، ولي بايد به اين نکته توجه کرد که حرکت به سمت کشاورزي ارگانيک و پايدار افزون بر ارائه خدمات غير بازاري بيشتر، خدماتي همچون حفظ محيط زيست و توليد غذاي سالم را نيز به همراه خواهد داشت.
|
تخصص ها
:
|
خدمات اکوسیستمی، کشاورزي ارگانیک، ارزش بازاري، خدمات غيربازاري.
|
|
|
|
|